چگونه می توان میان جوان و نماز پیوند آفرید؟

هستی زیباست؛ همراه با تقارن ها ، تناسب ها و هندسه شگفت و چشم نوازی که تامّل و تفکّر در آن روح و جان را به شکوفایی و بالندگی می برد . جوان نیززیباست؛ عواطف جوشان ، ارمان جویی، شور نشاط و زیباخواهی فضای زندگی جوان را پر کرده است. نماز هم زیباست؛فرصت زیبا شدن روح،پیوند با هم? زیبایی ، همه خوبی برای رسیدن به کرانه های کمال و جمال.
سخن بر سر این است که چگونه می توان میان جوان و نماز و به دیگر
زبان ، دو زیبایی، پیوند و یگانگی آفرید. پرسش جدّی این است که چرا نسلی که به دلیل ((زیبایی جویی)) نمی تواند از کنار زیبایی روح (نماز) ساده بگذرد ، اقبال و استقبال و نشاط نماز نمی بینم؟
درست تر و راست تر آن است که روح عریان نماز که تماشاگه
هم? رمز و رازها و زیبایی هاست ، هنوز در معرض دید جوان قرار نگرفته است.روش های جذّاب و زیبا در ایجاد گرایش و کشش به کار گرفته نشده و آنان که منادیان و ناشران فرهنگ نمازند ، عمدتاً شیوه انتقال و ارتباط با جوان را نمی دانند.آیا یک هدی? زیبا را با خشونت، بی مهری،سردی و رفتاری غیر زیبا می توان عرضه کرد و به تاثیر و تحولی عمیق دل بست؟اگر آموخته ایم که (( مَنْ لَهُ صَبّیُ فَلَیَتصاب)) ، این نه بدان معناست که تنها زبان کودکانه باید داشت که روش ، منش و دانش ارتباط کودکانه را نیز باید به دست آورد.زبان، تنها کلام نیست که هر آنچه ابزار و زمینه ساز ارتباط است،((زبان)) است . در ((ارتباط)) ، هماره چند عامل مهم و تعیین کننده وجود دارد که حذف یا نادیده گرفتن هر کدام به اختلال در ارتباط می انجامد.
ارکان
ارتباط عبارتند از :
۱- ارتباط گیرنده
۲- مخاطب ارتباط
۳- پیام ارتباط
۴- شیوه ارتباط
۵- ابزار ارتباط
ما عادت کرده ایم که در ناکامی های خود ، بلافاصله
مخاطب را متهم کنیم و به تبرئه خویش بپردازیم.اگر مخاطب از سخن و رفتار ما تاثیر نپذیرفت، در دادگاهی که به سادگی و سرعت تشکیل می دهیم، به داوری می پردازیم که حرف شنو نیست، حقیقت پذیر نیست، زیربار نمی رود و در بیانی شکننده تر : نرود میخ آهنین در سنگ ! اما کم شنیده ایم که شخص بگوید : نکند نقص در من باشد، نکند نحو? بیان من، محتوای بیان من و ابزاری که به کار گرفته ام نامناسب باشد.نکند ناساختگی من از تاثیر سخن کاسته است، که در اسلام همه چیز به شرط من است. تو کیستی که سخن می گویی؟ اگر جریان تهذیب و تقوا از قلمرو روح و قلبت عبور نکرده باشد، منتظر تاثیر مباش که: (( مَنْ لَمْ یَعْمَل بِعِلمِهِ زَلّتْ موْعِظَتُهُ عَنِ القلوبِ کَما یزّلُ الْمَطَرُ عَنِ الصّفا)).هر کس به علم خویش عمل نکند موعظه و نصیحتش همچون لغزش قطرات باران از سطح سنگ لغزان، فرو خواهد ریخت(برقلب ها اثر نخواهد گذاشت).پس در بی تاثیری کلام ، نخست باید در خود تردید کنیم، در روش ها ، در منش ها و حتی در دانش خویش و بعد تعبیر لطیف و گویای امیر بلاغت: المُتقونَ ... فَهمْ لاَنفُسِهمْ مُتّهمون:تقوا پیشگان نفس خویش را متهم می دارند.برهمین اساس، تحلیل و نقد وضعیت موجود ارتباط ما با نسل جوان و یافتن راه کارها و روش های مناسب در گسترش و تعمیق فرهنگ نماز میان نسل جوان لازم است. در زمینه ارتباط با مخاطب های جوان به مرور برخی کاستی ها و ضعف ها می پردازیم و در حد توان روش هایی را پیش نهاد می کنیم.
۱- روان شناسان ارتباط ، ارتباط(COMMUNICATION) را دارای دو بخش می دانند:
الف- هدایت کردن
(LEADING)
ب- همدلی کردن
(PACING)
ما معمولاً در
هدایت کردن ، نصیحت کردن و باب موعظه های کشدار و طولانی را گشودن قهرمانیم اما در همدلی نه ، و به همین دلیل پل های ارتباط را می شکنیم و توان تاثیرگذاری را به حداقل می رسانیم. وقتی جوان احساس کند در موضع موعظه نشسته ایم و تنها از او (( گوش)) انتظار داریم، چیزی به نام ((پذیرش و تسلیم)) اتفاق نمی افتد. برای توفیق در ارتباط باید به ((همدلی)) رسید و همدلی نیازمند چند مسئله است:
-
درک ذهن و ضمیر
جوان
-
انعطاف

-
صبوری

درک شرایطی که جوان در آن به سر می برد ،موقعیت
روحی و روانی جوان و انعطاف یا به بیان قرآن ((تنزل)) از دنیای خویش به دنیای جوان وصبوری در مقابل گفتار و رفتار او، شرایطی فراهم خواهد ساخت که جوان ، قلبش را به ما بسپارد و در پی آن ذهن و اندیشه ی وی نیز کاملاً تسلیم ما شودهمه این مفاهیم را در این مفهوم قرآنی می توان خلاصه کرد که خداوند به پیامبرش فرمود:( وَ لَوْ کنتَ فَظّاً غَلیظَ القلبِ لاَ نفَضّوُا مِنْ حَوْلکَ)).اگر تند و خشن بودی ، همه از دور و برت پراکنده می شدند.
غلظت قلب و عمل ، رمندگی ، زدگی، گریز و پرهیز می آفریند
و میان ما و نسلی که دمی رها کردن آن باعث پرتاب شدن به پرتگاه های هولناک می شود، فاصله و درّه ایجاد می کند.
۲- ما هندس? گفتن با جوانان را به خوبی نمی دانیم. پرگویی،دارزگویی، مکرّر گویی های کسالت آور، سنت سیئه ماست. برای روشن شدن این موضوع اگر به پرسش هایی که از ائمه اطهار و مجموعه سخنرانی های روان شناسان و انسان آشنایان بزرگ مراجعه کنیم خواهیم یافت که بسیاری از پاسخ ها به چند ثانیه نمی رسد و بی شک اگر همین پرسش ها با ما مطرح شود باید منتظر سخنرانی ها و خطابه ها نشست! در مجموعه نهج البلاغه جز چند سخنرانی(خطبه) نسبتاً طولانی -با در نظر گرفتن حذف بخش هایی از خطبه- که از نظر زمانی خواندن هریک از آن ها به نیم ساعت و در مواردی اندک به بیش از یک ساعت نمی رسد.، بقیه خطبه ها در حدود ده دقیقه بیشتر نیستند.دقت در سوره های قرآن نیز گویای همین مسئله است. جامعه ای که در آغاز بعثت مخاطب پیامبر است- مکه - به دلیل ظرفیت محدود و کشش اندک ذهنی و روانی با سوره هایی مواجه است که نه تنها آهنگین ، زیبا و قاطع اند که بسیار کوتاه نیز هستند، اما در مدینه که زمینه فراهم شده و ظرف وجودی مخاطب ها گسترش یافته ، سوره های بلند مطرح می شود که البته هواندن آن ها نیز به ندرت به یک ساعت می رسد! شاید تعبیر ظنز گونه نویسنده ای خوش ذوق در مورد ما درست باشد که اگر العیاذباالله برهی از ما جای خدا بودیم از همان آسمان هفتم یک سره سیم کشی می کردیم بهکرات پا



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




برچسب ها :